حسن ننه گلاب
ره نمی جویم به شهر روز بی گمان در قعر گوری خفته ام گوهری دارم ولی ان رازبیم در دل مرداب هابنهفته ام می روم.....امانمی پرسم زخویش ره کجا....؟منزل کجا....؟مقصود چیست بوسه می بخشم ولی خود غافلم کاین دل دیوانه را معبود کیست او چودرمن مرد ناگه هرچه بود در نگاهم حالتی دیگر گرفت گوئیا شب بادودست سرد خویش روح بی تاب مرا دربر گرفت اه....اری...این منم....اماچه سود اوکه در من بود دیگر نیست نیست می خوروشم زیرلب دیوانه وار ((او)) که درمن بود اخر کیست کیست؟